گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره مریم [ 19 ]: آیات 71 تا 75



اشاره
وَ إِن مِنکُم إِلاّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتماً مَقضِ یا [ 71 ] ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظّالِمِینَ فِیها جِثِیا [ 72 ] وَ إِذا تُتلی عَلَیهِم
آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَيُّ الفَرِیقَینِ خَیرٌ مَقاماً وَ أَحسَنُ نَدِیا [ 73 ] وَ کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هُم أَحسَنُ أَثاثاً
وَ رِءیاً [ 74 ] قُل مَن کانَ فِی الضَّلالَۀِ فَلیَمدُد لَهُ الرَّحمنُ مَ  دا حَتّی إِذا رَأَوا ما یُوعَدُونَ إِمَّا العَذابَ وَ إِمَّا السّاعَۀَ فَسَ یَعلَمُونَ مَن هُوَ
اي موضع قیام « مَقاماً » الحتم القطع بالأمر و الحتم و الجزم و القطع بمعنی « حَتماً » 583- شَرٌّ مَکاناً وَ أَضعَفُ جُنداً [ 75 ] -قرآن- 1
اي مجلسا و مجتمعا و مثل نديّ النّادي و المنتدي و اطلق ذلک علی « نَدِیا » او مکانا و قريء مقاما بضمّ المیم اي موضع اقامۀ
وَ» الاثاث متاع البیت و قیل الجدید منه واحدتها أثاثۀ و قیل لا واحد لها « أَثاثاً » الجلیس ایضا قال تعالی فلیدع نادیه اي جلیسه
اي فلیمهله بطول « فَلیَمدُد لَهُ الرَّحمنُ مَ  دا » الراي ما یراه الرجل من ظاهر أحوال القوم و الرّءي النظر فعل من الرؤیۀ کالطحن « رِءیاً
-504- 379 -قرآن- 469 - 289 -قرآن- 368 - 155 -قرآن- 280 - 74 -قرآن- 145 - 9-قرآن- 65 - اي أشرّ. -قرآن- 1 « شَرٌّ » العمر امهالا
544- قرآن- 537
تفسیر معانی:
اشاره
-71 [خطاب بانسان] و أحدي از شما نیست مگر اینکه وارد دوزخ میشود [و اینکه ورود همگان] واجبی است که خداوند
پروردگار [ صفحه 427 ] تو بر خویشتن حتم کرده است و قضاي او بر آن جاري شده است [و وعدهایست که تخلّفپذیر
نیست]. در باب فرق ورود و دخول و دخول مؤمنین در آتش مفسّرین را اقوالی است و قول جامع آنست که مؤمنان چون از
آتش میگذرند بر آنها خاموش است چنانکه در حدیث جابر رض است که گفت: سمعت رسول اللّه یقول الورود الدخول لا
یبقی برّ و لا فاجر إلّا یدخلها فیکون علی المؤمنین بردا و سلاما کما کانت علی إبراهیم. و همچنین گفتهاند که صراط بر روي
جهنّم کشیده شده است و ورود یعنی عبور از صراط که بناچار باید از آتش گذر کند. و در حدیث آمده است که آتش
گوید: جز یا مؤمن فانّ نورك قد اطفأ لهبی. یعنی اي مؤمن گذر کن که نور تو شعله مرا خاموش ساخت و نیز فرمودند جزناها
و هی خامدة. مولوي گوید: مصطفی فرمود از گفت جحیم || کو بمؤمن لابهگر گردد ز بیم گویدش بگذر ز من اي شاه زود
|| هین که نورت سوز نارم را ربود پس هلاك نار نور مؤمن است || ز آنکه بیضد دفع ضدّ لا یمکن است نار ضدّ نور باشد
روز عدل || کان ز قهر انگیخته شد اینکه ز فضل گر همی خواهی تو دفع شرّ نار || آب رحمت بر دل آتش گمار چشمه آن
آب رحمت مؤمن است || آب حیوان روح پاك محسن است و باز گوید: ز آتش مؤمن از اینکه رو اي صفی || میشود
دوزخ ضعیف و منطقی گویدش بگذر سبک اي محتشم || ورنه ز آتشهاي تو مرد آتشم 72 - سپس نجات میدهیم آنانرا که
پرهیز کردند [از شرك و معاصی] و وامیگذاریم بحال خود ستمکاران [بنفس خود و بغیر] را که در دوزخ بمانند [ صفحه
428 ] در حالیکه بزانو در آمده باشند [بسبب خواري و مذلّت یا عدم قدرت بر حرکت و یا جثیّا از جثوه باشد یعنی جمیعا]. در
آیه مبارکه ورود را بخود وارد نسبت داده و نجات را از جانب پروردگار مقرّر داشته است و آن اشاره به اینکه است که هر
کس بقدم طبیعت در هاویه هواي نفس ورود میکند چه بخواهد و چه نخواهد و اگر او را بطبیعت خودش واگذارند أبدا از
آن رهائی نخواهد داشت و لکن کسی که نجات مییابد جز بنجات بخشی حق تعالی نجات نخواهد یافت و او را خدا باید از
- چاه طبیعت که هم او جهنّم است و هر کس وارد آن و گرفتار آن است رهائی بخشد وَ کَذلِکَ نُنجِی المُؤمِنِینَ. -قرآن- 494
-73 و چون آیات روشن و واضح قرآن ما بر آن کافران خوانده شود [چون از معارضه عاجز میمانند در مقام مفاخره 527
برمیآیند] و کافران بمؤمنان گویند کدامیک از فرقه [مؤمنان و کافران یعنی ما و شما] از حیث مقام و مسکن بهتر و از جهت
مجلس و مجتمع نیکوترند [یعنی در مجمع ما همه صنادید قریش و اشراف عربند و در مجلس او همه موالی و ضعفاء اگر شما
بر حق بودید و ما بر باطل حال شما در دنیا از ما نیکوتر بود زیرا حکیم را نمیسزد که دوستان خود را در سختی بگذارد و
دشمنان خود را در عزّت و راحت نگاهدارد لکن اینک امر بر عکس است و اکنون ما در رفاهیم و شما بحال تباه. و غرضشان
از اینکه سخن انصراف مؤمنان بوده از دین و لذا خداوند در آیه بعد آنها را ردّ نموده فرمود: 74 - چه بسیار امم و جماعاتی از
قرون سابقه و اعصار سالفه بودند که آنها را هلاك کرده و از بین بردیم و حال آنکه آنها از حیث اسباب منزل و آرایش خانه
و زندگی و از جهت هیئت ظاهر و منظر [از اینکه قریش که إبن سخنان را میگویند] خوبتر و نیکوتر بودند [و ما أموالشان را فنا
کردیم و صورتهاشان را تباه نمودیم و مال و جمال دردي از آنها دوا نکرد. [ صفحه 429 ] و بقول کاشفی: نه آن مال هلاك
از ایشان دفع کرد و نه آن جمال عذاب از ایشان بازداشت. بر مال و جمال خویشتن غرّه مباش || کانرا بشبی برند و اینرا بتبی
[سپس خداي تعالی در آیه بعد روشن میفرماید که بهرهمندي آنها در دنیا استدراج است نه اکرام بآنها و معیار فضل و نقص
در آخرت است و میفرماید:]. 75 - بگو [ یا محمّد باین فخر و مناعت فروشان که] آنکس که در ضلالت و گمراهی مستقرّ
بماند [و در دوري از راه حق لجاج کند] خداوند رحمان [برحمت رحمانیّه خود که شامل همه کس از مؤمن و کافر است]
زندگانی و تمتّع او را بسط میدهد و عمر او را دراز میکند و مهلتش میدهد مهلت طولانی [چنانکه فرمود [إِنَّما نُملِی لَهُم
لِیَزدادُوا إِثماً] و [أَ وَ لَم نُعَمِّرکُم ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ] تا زمانی که ببینند آنچه را بآنها وعده داده شده است که یا عذاب
[استیصال و غلبه مسلمانان بر آنها و شکنجهاي که از کشتن و اسیر شدن خواهند دید] یا عذاب ساعت [که عذاب آخرت و
روز رستاخیز است و آنچه از رسوائی و نکال بآنها خواهد رسید] بنابرین بزودي خواهند دانست که مکان [کدامیک از فریقین]
بدتر است [و بالمعاینه مینگرند که امر بر عکس آن بود که میپنداشتند و اینکه تمتع و أثاث و دارائی، خذلان و وبال براي
آنها خواهد بود] و خواهند دانست که لشکر کدامیک ناتوانتر است [لشکر پیمبر ما یا لشکر آنها- و یاران و مجتمع کدام
443 افتخار از رنگ و بو و از مکان || هست - 378 -قرآن- 381 - دسته نیرومندتر و کدامیک مفتخرتر میباشند-] -قرآن- 335
شادي و فریب کودکان
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 76 تا 82
اشاره
وَ یَزِیدُ اللّهُ الَّذِینَ اهتَدَوا هُديً وَ الباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیرٌ مَرَ  دا [ 76 ] أَ فَرَأَیتَ الَّذِي کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ
مالًا وَ وَلَداً [ 77 ] أَطَّلَعَ الغَیبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً [ 78 ] کَلّا سَنَکتُبُ ما یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ العَذابِ مَ  دا [ 79 ] وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ
397 وَ اتَّخَ ذُوا مِن دُونِ اللّهِ آلِهَۀً لِیَکُونُوا لَهُم عِ  زا [ 81 ] کَلّا سَیَکفُرُونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکُونُونَ عَلَیهِم - وَ یَأتِینا فَرداً [ 80 ] -قرآن- 1
وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ » اي لاعطیّن « لَأُوتَیَنَّ » اي مرجعا و هو اسم مکان من ردّه یردّه « مَرَ  دا » [ 144 [ صفحه 430 - ضِ  دا [ 82 ] -قرآن- 1
اي و نستولی متی مات علی ما یقول یعنی ماله و ولده « وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ » اي و نطوّل له من العذاب تطویلا یستأهله « العَذابِ مَ  دا
قال الاخفش الضدّ یکون واحدا و جمعا کالرسول و العدوّ و معناه و یکونون عونا علیهم و اعداء لهم یخاصمونهم « عَلَیهِم ضِ  دا »
282- 202 -قرآن- 264 - 128 -قرآن- 176 - 73 -قرآن- 87 - 11 -قرآن- 58 - و یکذبونهم. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-76 و میافزاید خداوند هدایت آنکسانیرا که هدایت شدهاند [بکمک بر طاعات آنها و توفیق براي طلب مرضات خدا و باب
دلالات را براي آنها باز و آنها را مورد الطاف خود براي مزید حسنات قرار میدهد] و باقیات صالحات [یعنی أعمال صالحهاي
که ثواب آن باقی میماند و در دنیا و آخرت بصاحب آن سود میدهد] در نزد خدا ثوابش بهتر است [از مقاماتی که کفّار بآن
افتخار میکنند و بر دوام نیست و از آنها گرفته و سلب میشود] و برگشت یعنی عاقبت آن بهتر و نفعش بیشتر است [زیرا عمل
صالح که بجاي میآورد ظاهرا از دست او میرود ولی خداوند متعال آنرا باو ردّ میکند و ثواب [ صفحه 431 ] آنرا باو میدهد و
او را مجدّدا مییابد] 77 - آیا آنکس را که بآیات ما [و از جمله آیات بعث و نشور] کافر شد نظر کردي و دیدي [یعنی عاص
بن وائل یا ولید بن مغیره یا بطور عام هر کس چنین باشد] که گفت [استهزاء اگر من در قیامت مبعوث شوم] البته مال و
فرزندانم را بمن خواهند داد. 78 - آیا [او آنقدر ارتقاء یافته] که مطّلع بر غیب شده [و علم حاصل کرده که در بهشت خواهد
بود و مال و فرزندانش را در قیامت باو خواهند داد] یا از خداي رحمان عهد و پیمانی گرفته است [که خدا او را داخل بهشت
خواهد کرد]. 79 - هرگز چنین نیست [نه مطّلع بر غیب شده است و نه از خدا عهدي گرفته است] بزودي ما مینویسیم و ثبت
میکنیم آنچه را که او میگوید [یعنی بحفظه امر میکنیم تا حرف او را ثبت کنند تا جزاي او را بدهیم] و عذاب او را ممتد
میسازیم ممتد ساختنی [که هرگز منقطع نشود و عذاب دائم بر عذاب او میافزائیم]. 80 - و آنچه را او میگوید [یعنی مال و
فرزندي که بآن میبالد] از او ارث میبریم [یعنی آنچه دارد از او میستانیم و ما یملک او را باطل میسازیم] و در آخرت فرد و
وحید [بیمال و اولاد با دست تهی] بنزد ما خواهد آمد. 81 - [مشرکین قریش] سواي خداوند یکتا بتهائی را معبود و خدایان
خود قرار دادهاند [و آنها را میپرستند] تا اینکه اسباب عزّت و غلبه آنها باشد [و بتها آنها را یاري کنند و در نزد خدا شفاعت
کنند تا از عذاب نجات یابند]. : یکی از بزرگان گوید: کیف تظفر بالعزّ و أنت تطلبه فی محل الذلّ و مکانه اذ ذللت نفسک
بسؤال الخلق و لو کنت موفّقا لأعززت نفسک [ صفحه 432 ] بسؤال الحقّ أو بذکره او بالرضی لما یرد علیک منه فتکون عزیزا
فی کلّ حال دنیا و آخرة. یعنی چگونه بعزّت کامروا شوي در صورتی که تو عزّت را در محلّ و مکان ذلّت میطلبی زیرا
خویشتن را بدرخواست از خلق ذلیل و خوار میسازي و اگر موفّق گردي و توفیق رفیقت باشد بدرخواست از حق یا بیاد او یا
بخشنودي بر آنچه به تو میرسد خود را عزیز خواهی داشت و در هر حال چه در دنیا و چه در آخرت گرامی و کامیاب خواهی
بود. 82 - هرگز چنین نیست که آنها گمان میکنند [بلکه بسبب آنها از عزّت بذلت و از راحت بعذاب میافتند] و زود است
که اینکه بتپرستان، کافر و منکر بتهاي خود شوند [زمانی که در قیامت سوء عاقبت و بدفرجامی خود را بنگرند و بگویند و
اللّه ربّنا ما کنّا مشرکین یا آنکه در قیامت خدایان آنها بگفتار آیند و منکر پرستش مشرکین شوند و آنها را تکذیب کنند و
بگویند تبرّأنا إلیک ما کانوا إیّانا یعبدون] و بر ضدّ آنها قیام کنند [و دشمنان آنها شده با آنان مخاصمه نمایند.]
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 83 تا 92
اشاره
أَ لَم تَرَ أَنّا أَرسَلنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الکافِرِینَ تَؤُزُّهُم أَ  زا [ 83 ] فَلا تَعجَل عَلَیهِم إِنَّما نَعُدُّ لَهُم عَ  دا [ 84 ] یَومَ نَحشُرُ المُتَّقِینَ إِلَی الرَّحمنِ
335 وَ - وَفداً [ 85 ] وَ نَسُوقُ المُجرِمِینَ إِلی جَهَنَّمَ وِرداً [ 86 ] لا یَملِکُونَ الشَّفاعَۀَ إِلاّ مَنِ اتَّخَ ذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً [ 87 ] -قرآن- 1
قالُوا اتَّخَذَ الرَّحمنُ وَلَداً [ 88 ] لَقَد جِئتُم شَیئاً إِ  دا [ 89 ] تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرنَ مِنهُ وَ تَنشَقُّ الَأرضُ وَ تَخِرُّ الجِبالُ هَ  دا [ 90 ] أَن دَعَوا
اي تهزّهم هزّا و الهزّ و الأزّ « تَؤُزُّهُم أَ  زا » [ 264 [ صفحه 433 - لِلرَّحمنِ وَلَداً [ 91 ] وَ ما یَنبَغِی لِلرَّحمنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَداً [ 92 ] -قرآن- 1
جمع وافد « وَفداً » اي نعدّ أیّام آجالهم « نَعُدُّ لَهُم » التحریک و التهییج و لکنّ الازّ أبلغ من الهزّ و المراد بالازّ هنا الاغراء و التسویل
الورد « وِرداً » السوق الحث علی السیر ساقه یسوقه سوقا یعنی راندن « وَ نَسُوقُ » اي وافدین علیه کما یفد النّاس علی الملوك
الورود علی الماء للاستقاء خلاف الصدر و هو الرجوع عنه و الورد ایضا الماء المرشّح للورد و معنی وردا هنا عطاشا و الورد
اي « یَتَفَطَّرنَ مِنهُ » الإدّ و الأدّ الأمر العظیم المنکر و منه: أدّنی الأمر و آدنی اي ثقل علیّ و عظم « إِ  دا » ایضا الجماعۀ الّتی ترد الماء
الهدّ الهدم بشدّة « هَ  دا » اي و تسقط: یقال خرّ السقف یخرّ خرّا اي سقط « وَ تَخِرُّ » یتشقّقن منه و الإنفطار الانشقاق و التفطّر التشقّق
- 505 -قرآن- 593 - 335 -قرآن- 497 - 269 -قرآن- 327 - 194 -قرآن- 256 - 161 -قرآن- 186 - 21 -قرآن- 145 - صوت. -قرآن- 1
743- 687 -قرآن- 735 - -615 قرآن- 675
تفسیر معانی:
اشاره
-83 آیا ندیدي و ندانستی [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] که ما شیطانها را بر کافران مسلّط کردیم [و یا بین آنها و
شیاطین حائل نشدیم و مانع اغواء و اضلال شیاطین نسبت بکفّار نگشتیم] تا آنان را اغراء بشرّ کنند و از فرمانبري بنافرمانی
- کشانند و تحریک و تهییج نمایند و بوسوسه و تسویل آنها را بگمراهی اندازند انداختنی [که برخاستن براي آن نباشد]. 84
بنابراین در خواستن عذاب براي آنها شتاب مکن [و خاطر آسوده دار یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] همانا ما براي آنها
روزشمار میکنیم تا مدّتشان و مهلتشان سر آید [زیرا مدّت بقاي آنها اندك است و هر چه تحت شمار آید فناپذیر و تمام
85 - [و یاد آور یا [ شدنی است. و یا بقولی یعنی ما حساب و شماره کردار آنها را داریم تا موقع جزاء برسد]. [ صفحه 434
محمّد] روزي که پرهیزکاران را [یعنی کسانیکه در دنیا بطاعت خدا و اجتناب از نافرمانی خدا تقوي اختیار کنند] دسته دسته
بسوي بهشت و دار کرامت خداي رحمان [که رحمت او همگان را فراگرفته است] محشور میکنیم [و در آنروز گرد هم
میآوریم چنانکه نیازمندان بر ملوك وارد میشوند]. 86 - و گناهکاران و نافرمانانرا بسوي دوزخ میرانیم در حالتی که
عطشاناند. 87 - قادر بر شفاعت نیستند [نه خود شفاعت میتوانند و نه کسی شفیع آنها میتواند شد یعنی نه شفاعت غیر در باره
آنها و نه شفاعت آنها در باره غیر نافذ خواهد بود] مگر کسی که با خدا قرار و پیمانی داشته و عهد گرفته باشد [یعنی جز
اینکه جماعت کسی شفیع نتواند شد و یا آنکه جز براي اینکه جماعت کسی شفاعت نخواهد نمود. و عهد همان ایمان و اقرار
بوحدانیّت خداي تعالی و تصدیق أنبیاء و شهادت به لا إله إلّا اللّه و بیزاري از هر حول و قوّت بسوي خدا و جز بخدا امید
بکسی نداشتن است]. علیّ بن إبراهیم بن هاشم در تفسیر خود گوید: حدّثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن سلیمان بن جعفر
عن أبی عبد اللّه علیه السّلام عن أبیه عن آبائه علیهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من لم یحسن وصّیته عند
الموت کان نقصا فی مروّته قیل یا رسول اللّه و کیف یوصی المیّت قال إذا حضرته وفاته و اجتمع النّاس إلیه قال: اللّهمّ فاطر
السّموات و الإرض عالم الغیب و الشّهادة الرّحمن الرّحیم إنّی أعهد إلیک فی دار الدّنیا أنّی أشهد أن لا إله إلّا أنت وحدك لا
شریک لک و أنّ محمّدا عبدك و رسولک و أنّ الجنّۀ حقّ و أنّ النّار حق و أنّ البعث حقّ و الحساب حقّ و القدر حقّ و
المیزان حقّ و أنّ الدّین کما وصفت و أنّ الاسلام کما شرعت و أنّ القول کما حدّثت و انّ القرآن کما نزلت و إنّک أنت اللّه [
صفحه 435 ] الحقّ المبین جزي اللّه محمّدا عنّا خیر الجزاء و حیّا اللّه محمّدا و آله بالسّلام اللّهمّ یا عدّتی عند کربتی و یا صاحبی
عند شدّتی و یا ولیّ نعمتی إلهی و إله آبائی لا تکلنی إلی نفسی طرفۀ عین فانّک إن تکلنی إلی نفسی أقرب من الشرّ و ابعد من
الخیر و آنس فی القبر وحشتی و اجعل لی عهدا یوم القاك منشورا- ثمّ یوصی بحاجته- و تصدیق هذه الوصیّۀ فی سورة مریم
504 فهذا عهد المیّت و الوصیّۀ حقّ علی کلّ مسلم - قرآن- 431 - .« لا یَملِکُونَ الشَّفاعَۀَ إِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً » : فی قوله
و حقّ علیه ان یحفظ هذه الوصیّۀ و یعلّمها و قال علیّ علیه السّلام علّمینها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قال علّمنیها جبرئیل
از مجمع البیان]. [و صاحب تفسیر روح البیان هم همین حدیث را بطرق خودشان با تفاوتی از إبن مسعود و او از ] « علیه السّلام
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است]. 88 - و گفتند [یهود و نصاري و کسانیکه گویند فرشتگان دختران خدایند]
خداي رحمان فرزند اختیار کرده است. 89 - حقّا که چیز زشت و بزرگی آوردید [یعنی بآنها بگو سخن زشت و عظیم و
بیأدبانهاي بمیان آوردید که تحمل آن بسی دشوار است]. 90 - نزدیک شد آسمانها [از اینکه گفتار دروغ و افتراي شما بر
خدا] از هم بپاشد [یعنی اگر بنا شود آسمانها از أمر عظیمی بشکافد از اینکه افتراي شما میشکافد] و زمین نیز شکافته شود و
نیز نزدیک شد که کوهها با صداي عظیمی فرو ریزند. 91 - براي اینکه جهت خداي رحمان قائل بفرزند شدند [و عیسی و عزیر
و فرشتگان را فرزند خدا نامیدند و مدّعی نسب آنها شدند]. 92 - براي خدا نمیسزد که فرزندي اختیار کند [و فرزند داشتن با
صفت خدائی نمیسازد زیرا اثبات فرزند براي او مقتضی حدوث اوست و خروج او از صفت الهیت و گرفتن فرزند دلیل بر
احتیاج اوست و او غنیّ بالذّات است [ صفحه 436 ] و تعالی و تقدّس عن ذلک علوّا کبیرا].
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 93 تا 98
اشاره
إِن کُلُّ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ إِلاّ آتِی الرَّحمنِ عَبداً [ 93 ] لَقَد أَحصاهُم وَ عَدَّهُم عَ  دا [ 94 ] وَ کُلُّهُم آتِیهِ یَومَ القِیامَۀِ فَرداً
95 ] إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُ  دا [ 96 ] فَإِنَّما یَسَّرناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقِینَ وَ تُنذِرَ بِهِ قَوماً لُ  دا ]
سَیَجعَلُ لَهُمُ » 104- 368 وَ کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هَل تُحِسُّ مِنهُم مِن أَحَدٍ أَو تَسمَعُ لَهُم رِکزاً [ 98 ] -قرآن- 1 - 97 ] -قرآن- 1 ]
فَإِنَّما یَسَّرناهُ » اي سیجعل لهم فی القلوب مودّة من غیر تعرض منهم لاسبابها من قرابۀ او صداقۀ أو غیر ذلک « الرَّحمنُ وُ  دا
اي قوما اشدّاء الخصومۀ جمع لدود یقال هو عدوّ لدود اي شدید الخصومۀ. -قرآن- « قَوماً لُ  دا » اي فانّما سهلناه بلغتک « بِلِسانِکَ
93 - نیست کسی از آنها که در آسمانها و زمین هستند [از فرشتگان و جنّ و انس] 224- 182 -قرآن- 209 - -39-1 قرآن- 147
مگر اینکه بر خداي رحمان [در روز رستاخیز] وارد میشوند بحال بندگی و عبودیّت [همه بندگان و مملوك او هستند و بحال
خضوع و ذلّت بدرگاه او پناه میبرند زیرا خلایق همگان آفریدگان و بندگانی هستند که آنها را ایجاد کرده و بیافریده و تربیت
کرده و حکم او بر آنها جاري و ساري است و آنها ناگزیر از انقیاد و بندگی هستند]. [أبو بکر ورّاق گوید: براي تقرّب هر
کس به پروردگار خود چیزي [ صفحه 437 ] بهتر و نیکوتر از ملازمت عبودیّت و اظهار افتقار نیست، زیرا ملازمت بندگی
مورث دوام خدمت و اظهار ناداري و احتیاج موجب دوام التجاء و ضراعت است. و حافظ گوید: فقیر و خسته بدرگاهت آمدم
رحمی || که جز دعاي توام نیست هیچ دستآویز 94 - حقّا که خدا حساب همه آنها را دارد و بآنها محیط است [بطوري که
کسی از حیطه علم و قدرت و ملکوت او با تمام کثرت و بیشماري که دارند خارج نیست] و شماره تمام آنها را [یعنی شماره
اشخاص و أنفاس و آجال آنها را] دارد شمارهاي که [بر او هیچ خبر از أحوال آنها پوشیده نیست]. 95 - و هر فردي از آنها در
روز رستاخیز [و در محشر و موضعی که هیچکس جز او مالک امري نیست جز خدا] فرد و وحید بر خدا وارد میشود [که در
آنحال نه او را مالی و نه فرزند و عیالی است که یار و یاور او باشند فقط در آنحال بهمّ خود مشغول است و از همّ غیر فارغ و
نیکو گفتهاند که قیامۀ العارفین دائمه. و صائب گوید. ترك هستی کن که آسوده است از تاراج سیل || هر که پیش از سیل
رخت خود برون از خانه ریخت 96 - همانا آنانکه ایمان آوردند [بقلوب] و کارهاي نیکو و شایسته کردند [بجوارح و اعضاء]
زود است که خداوند رحمان براي آنها محبّت و مودّتی در قلوب دیگران و سایر مؤمنان قرار دهد. [بنا بتفسیر و روایت إبن
عباس ره اینکه آیه در شأن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام است که [فما من مؤمن إلّا و فی قلبه محبّۀ علی علیه السّلام]. [و در
تفسیر أبی حمزه ثمالی است که گوید حدّثنی أبو جعفر الباقر علیه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لعلیّ علیه
السّلام قل اللّهمّ اجعل لی عندك عهدا و اجعل لی فی [ صفحه 438 ] قلوب المؤمنین ودّا [ققالهما علیّ علیه السّلام] فنزلت هذه
الایه]- و لقد صحّ عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی أن یبغضنی ما أبغضنی و لو
صببت الدّنیا بجماتها علی المنافق علی ان یحبّنی ما احبنی- و ذلک أنّه قضی فانقضی علی لسان النّبیّ الأمّی صلّی اللّه علیه و
آله أنّه قال لا یبغضک مؤمن و لا یحبّک منافق. یعنی إبن عباس گوید مؤمن نیست مگر آنکه در دل او دوستی علی علیه
السّلام مکنون است. و أبو حمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السّلام بمن حدیث کرد و گفت: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و
آله لعلّی- رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعلیّ فرمود بگو: پروردگارا براي من در نزد خودت پیمانی قرار ده و براي من
در دلهاي مؤمنان مودّت و دوستی مستقرّ ساز [و علی علیه السّلام هر دو دعا را کرد] سپس اینکه آیه نازل گردید. و نیز از أمیر
المؤمنین اینکه خبر بصحّت پیوسته است که فرمود: اگر باین شمشیر خودم بر بینی هر مؤمنی بزنم که کینه مرا در دل گیرد بمن
کینه نخواهد داشت و دشمن من نخواهد شد و اگر تمام دنیا را بر منافق دهم که مرا دوست بدارد مرا دوست نخواهد داشت-
و همین است که بر زبان پیغمبر امّی صلّی اللّه علیه و آله جاري گشت که فرمود یا علی ترا مؤمن دشمن نمیدارد و ترا منافق
دوست نمیدارد]. 97 - همانا ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم [و ترا بر قرائت آن قدرت دادیم] تا بوسیله آن بپرهیزکاران
[یعنی آنانکه از شرك و گناهان کبیره دوري میجویند] مژده دهی [و بآنچه خدا براي آنها مهیّا و فراهم فرموده آنان را مسرور
سازي] و بتوسط آن قرآن قوم پرعناد و لجاج و دشمن سخت خود را [از عذابی که خدا براي کیفر آنها مهیّا ساخته است]
بترسانی. 98 - و چه بسیار از اقوام و مللی که پیش از اینکه گروه [معاند زمان تو یا محمّد] بودند که ما آنها را [بواسطه تکذیب
پیمبران] هلاك نمودیم [یعنی [ صفحه 439 ] کفر و شقاق آنها ترا غمین نسازد زیرا وبال آن بخودشان بر خواهد گشت و قبل
از آنها هم مانند آنها بودند که هلاکشان کردیم] [و اینک] آیا احدي از آنها را میبینی و مییابی و احساس میکنی یا از آنها
کوچکترین صدائی میشنوي [یعنی بقول صاحب تفسیر مواهب و روح البیان: چون عذاب ما بدیشان فرود آمد مستأصل شدند
نه از ایشان شخصی باقی ماند که کسی بیند و نه آواز بر جاي که کسی بشنود بلکه موکّل قهر إلهی با هیچکس در نساخت و
همه را بدست فنا در دام خمول و نسیان انداخت کان لم یخلقوا و لم یکونوا. کو اثر از سروران تاج بخش || کو نشان از
خسروان تاجدار سوخت دیهیم شهان کامجوي || خاك شد تخت ملوك کامکار [انتهی] [پس حکم اینکه گروه کافران نیز
حکم همان مکذّبان خواهد بود در اینکه از آنها هم نه عین باقی خواهد ماند و نه أثر و الحمد للّه ربّ العالمین] سعدي گوید:
بگوي آنچه دانی سخن سودمند || و گر هیچکس را نیاید پسند که فردا پشیمان برآرد خروش || که آوخ چرا حق نکردم
بگوش بگمراه گفتن نکو میروي || گناه بزرگ است و جور قويّ مگو شهد شیرین شکر فایق است || کسی را که سقمونیا
لایق است چه خوش گفت یک روز دارو فروش || شفا بایدت داروي تلخ نوش و مولانا در مثنوي میفرماید: هر کسی کو از
صف دین سرکش است || میرود سوي صفی کان ناخوش است تو ز گفتار تعالوا کم مکن || کیمیائی بس شگرف است
اینکه سخن گر مسی گردد ز گفتارت نفیر || کیمیا را هیچ از وي وامگیر اینکه زمان گرمست نفس کافرش || گفت تو
سودش دهد در آخرش قل تعالوا قل تعالوا اي غلام || هین که إنّ اللّه یدعوا بالسّلام خواجه باز آ از منیّ و از سريّ ||
[ سروري جو کم طلب کن سروري